ستاره کویر


ساعت 2:27 عصر پنج شنبه 89/2/9

فاصله

شاید آن روز که سهراب نوشت:

تا شقایق هست زندگی باید کرد...

خبری از دل پردرد گل یاس نداشت...

باید این طور نوشت:

هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس

زندگی اجباریست

زندگی در گرو خاطره هاست

خاطره در گرو فاصله هاست

فاصله تلخ ترین خاطره هاست

 

 

 

عشق

یادمان باشد

اگر شاخه گلی چیدیم

وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

پر پروانه شکستن، هنر انسان نیست

گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم

یادمان باشد: سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

 

 

 

 

مردمان پست

در حیرتم از این مردم پست

این طایفه زنده کش مرده پرست

تا هست به ذلت بکشندش به جفا

تا مرد به عزت ببرندش سر دشت

 

 

 

 

خواب

در خواب ناز بودم شبی

دیدم کسی در میزند

در را گشودم روی او

دیدم غم است در میزند

ای دوستان بی وفا

از غم بیاموزید وفا

غم با ان همه بیگانگی

هر شب به ما سر میزند

 

 

 

 

احساس    عشق    یاس

در حضور خارها هم می شود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود

می شود حتی برای دیدن پروانه ها

شیشه های مات یک متروکه را الماس بود

دست در دست پرنده بال در بال

نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود

کاش می شد حرفی از کاش می شد هم نبود

هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود

 

 

 

 

گوشه گیر

جمع آشنایان می گریزم

به کنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگی ها

به بیمار دل خود می دهم گوش

گریزانم از این مردم که با من

به ظاهر همدم و یکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت

به دامانم دو صد پیرایه بستند

 

 

 

 

آغاز   و   پایان

ساده با گریستن خویش اغاز می شویم و

چه ساده با گریستن دیگران از دنیا می رویم و

میان این دو سادگی معمایی می سازیم به نام زندگی

 


¤ نویسنده: محمد

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
3
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
2381

:: درباره من ::

ستاره کویر


:: لینک به وبلاگ ::

ستاره کویر

:: اوقات شرعی ::

:: خبرنامه وبلاگ ::