نیایش
ای خدا ای راز دار بندگان شرمگینت
ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروائی
ای خدا ای هم نوا با ناله ی پروردگانت
زین جهان تنها تو با سوز دل من آشنایی
اشک میغلتد به مژگانم ز شرم روسیاهی
ای پناه بی پناهان مو سپید و رو سیاهم
من به تو رو کرده ام بر آستانت سر نهادم
دوست دارم بندگی را با همه شرمندگی ها
کاش میشد
کاش میشد اشک را تحدید کرد
مدت لبخند را تمدید کرد
کاش میشد از میان لحظه ها
لحظه دیدار را نزدیک کرد
یادم باشد
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بََر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بی راه باشد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
کفن
به قبرستان گذر کردم کم وبیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
نارفیق
نارفیقان هر زمان لاف از رفاقت می زنند
در حریم عاطفه نقش از شقاوت می زنند
مردمی نامردند و سخت لبریز از ریا
با همه بی ریشگی دم از اصالت می زنند
راز زندگی
زندگی قشنگه وقتی تو دلا غصه نباشه
زندگی قشنگه وقتی آشیونه ها نباشه
زندگی قشنگه وقتی آدما صمیمی باشن
زندگی قشنگه وقتی رویاها حقیقی باشن
زندگی قشنگه وقتی گلی پژمرده نباشه
زندگی قشنگه وقتی دلی افسرده نباشه
هیچ کس:
هیچ کس از درد جان فرسای من اگاه نیست
با سیه بختی مثل من افسرده دل همراه نیست
گونه ام می سوزد از هر قطره سوزان اشک
بر لب خشکیده ام جز شعله های آه نیست
رهنورد عشقم و افسوس از این روزگار
راهپیما هست اما ای دریغا راه نیست
عشقها رنگ ریا دارندو دردا این زمان
فرصت دلباختن بر عاشقی دلخواه نیست
سکوت
چه میهمانان بی درد سری هستند
مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعندو اندکی سکوت
فاصله بین اذون و نماز
وقتی به دنیا میای تو گوشت اذون میگن
وقتی از دنیا میری برات نماز می خونن
یادت نره فاصله بین اذون و نماز چقدر
کوتاهه !!!!
نیمه های زندگی
زندگی دو نیمه است
نیمه اول در انتظار نیمه دوم
نیمه دوم در حسرت نیمه اول
بیایید در نیمه اول قدر همدیگر را بدانیم